جدول جو
جدول جو

معنی سله چین - جستجوی لغت در جدول جو

سله چین(سِ لِ)
دهی است از دهستان دیمچه بخش گنوند شهرستان شوشتر. دارای 170 تن سکنه. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
سله چین(سِ لِ)
تیره ای از طایفۀ عکاشه و سلمی هفت لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تله سین
تصویر تله سین
تله سین (Telecine) فرآیندی است که در آن فیلم های سینمایی یا نگاتیوهای فیلم به فرمت ویدیویی تبدیل می شوند. این فرآیند به طور عمده در صنعت تلویزیون، تولید و پخش فیلم و آرشیوهای فیلم مورد استفاده قرار می گیرد. هدف اصلی تله سین انتقال کیفیت و جزئیات فیلم به فرمت های دیجیتالی یا ویدیویی است که برای پخش در تلویزیون یا ذخیره سازی دیجیتالی مناسب باشد.
مراحل و تکنیک های تله سین:
1. اسکن فیلم :
- فیلم های سینمایی یا نگاتیوهای فیلم توسط دستگاه های تله سین اسکن می شوند. این دستگاه ها فیلم را فریم به فریم اسکن می کنند و تصاویر را به سیگنال های ویدیویی تبدیل می کنند.
2. تصحیح رنگ :
- در این مرحله، رنگ های فیلم تنظیم و تصحیح می شوند تا با فرمت ویدیویی سازگار باشند و کیفیت تصویر حفظ شود. این کار معمولاً توسط اپراتورهای ماهر انجام می شود که با نرم افزارهای مخصوص تصحیح رنگ کار می کنند.
3. اصلاح نرخ فریم :
- یکی از چالش های تله سین تبدیل نرخ فریم فیلم سینمایی (معمولاً 24 فریم بر ثانیه) به نرخ فریم ویدیویی (معمولاً 30 فریم بر ثانیه یا 25 فریم بر ثانیه برای سیستم های PAL) است. این تبدیل باید به گونه ای انجام شود که حرکت ها طبیعی به نظر برسند و هیچ گونه پرش یا اختلالی در تصویر ایجاد نشود.
4. اصلاح و تثبیت تصویر :
- در این مرحله، مشکلات احتمالی مانند لرزش، خطاهای تصویری و نویز از تصویر حذف می شوند. همچنین تثبیت تصویر برای اطمینان از یکپارچگی و کیفیت بالا انجام می شود.
کاربردهای تله سین:
- پخش تلویزیونی : فیلم های سینمایی قدیمی و جدید که برای پخش تلویزیونی آماده می شوند، به فرمت های ویدیویی از طریق تله سین تبدیل می شوند.
- آرشیو دیجیتال : برای حفظ و نگهداری فیلم های قدیمی، آن ها به فرمت های دیجیتال تبدیل می شوند تا از تخریب فیزیکی جلوگیری شود و دسترسی آسان تری به آن ها فراهم شود.
- تولید و تدوین فیلم : در فرآیندهای تدوین و پس تولید، فیلم های سینمایی به فرمت های دیجیتالی تبدیل می شوند تا بتوانند به راحتی ویرایش و تدوین شوند.
تاثیر تله سین بر صنعت فیلم و تلویزیون:
تله سین نقش مهمی در تسهیل انتقال و نمایش فیلم های سینمایی در تلویزیون و پلتفرم های دیجیتالی دارد. با این فرآیند، فیلم ها می توانند با کیفیت بالا به مخاطبان ارائه شوند و دسترسی به آثار سینمایی قدیمی تر نیز بهبود یابد. به علاوه، تله سین به حفظ و نگهداری فیلم های تاریخی و فرهنگی کمک می کند و از تخریب آن ها جلوگیری می نماید.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از لته چین
تصویر لته چین
کسی که لته ها را از میان کوچه ها و خاکروبه ها جمع کند، لته برچین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ چین
تصویر سنگ چین
ویژگی دیواری که با چیدن سنگ ها بر روی هم ساخته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
غذایی که از گوشت، ماست، زعفران، تخم مرغ، ادویه و امثال آنکه بین لایه های پلو قرار می دهند، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخن چین
تصویر سخن چین
کسی که سخن یا سرّ کسی را به دیگری بگوید و دوبه هم زنی کند، خبرکش، نمّام، برای مثال میان دو تن جنگ چون آتش است / سخن چین بدبخت هیزم کش است (سعدی۱ - ۱۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبد چین
تصویر سبد چین
انگور یا میوۀ دیگر که از درخت بچینند و در سبد بگذارند، برای مثال مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد / کند برابر چرخشت خشت بالینا (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)، بقیۀ میوه که در آخر فصل در شاخه های درخت به جا مانده باشد، پساچین
فرهنگ فارسی عمید
(نَ اَ)
آنکه در میان سخن سعایت کند. (آنندراج). غمّاز. واشی. دوبهم زن. نمام. ساعی:
گفته اش سربسر دروغ بود
او سخن چین چو آسموغ بود.
طیان.
سدیگر سخن چین و دورویه مرد
بکوشد برانگیزد از آب گرد.
فردوسی.
سخن چین و بیدانش و چاره گر
نباید که یابند پیشت گذر.
فردوسی.
مده نزد خود راه بدگوی را
نه مرد سخن چین دوروی را.
اسدی.
هر که گوش به قول سخن چین و نمام دارد و بر آن وفق نماید رنجها بیند. (سندبادنامه ص 338).
میان دو کس جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است.
سعدی.
سخن چین کند تازه جنگ قدیم
بخشم آورد نیکمرد سلیم.
سعدی.
از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزائی رفت رفت.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان چهاردولی، بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 70 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 10 هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ شاهین دژ به میاندوآب. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 214 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها تأمین می شود و محصول آن غلات، حبوب، کرچک و بادام است. اهالی به زراعت اشتغال دارند، و صنعت دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ / لِ)
در لهجۀ طبری به معنی ابلق. رجوع به ابلق و واژه نامۀ طبری چ دکتر صادق کیا شود
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
یکی از دو گردنۀ مهمی است که در کوههای قندیل واقع است و ناحیۀ ساوجبلاغ واقع در جنوب دریاچۀ ارومیه رابه موصل و کرکوک متصل می کند. این گردنه 2800 متر ارتفاع دارد و بین اشنو و سیدآقان واقع است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ج 176). ورجوع به جغرافیای طبیعی کیهان ص 24 و 46 و 47 شود
لغت نامه دهخدا
که شاه چیند، که شاه برگزیند و انتخاب کند، منتخب،
منتخب از ثمار، (یادداشت مؤلف)، چین اول از میوه و جز آن، بار اول که معظم میوه یا نیکوتر از آن چیده شود، چیدن برگزیدۀ میوۀ درختی را
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ یِ)
از بعضی از ثقات به تحقیق پیوسته که لالۀ چین و لاله خطائی درختی است که برگهایش سرخ و زرد بود و آن را به ترکی قلغه و به فارسی خوش نظر هم میگویند و بر این تقدیر از انواع لاله نباشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
در تداول مردم چالوس، کاکنج. عروس درپرده. عروسک درپرده. کجومن. قسولیدوس. دوباروح. و میوۀ آنرا جوزالمزح و حب اللهو و عبب و عبعب نامند
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ پَرْ وَ)
آنکه ژنده از میان کوچه ها و راهها برچیند. ژنده چین
لغت نامه دهخدا
منتخب. دست چین. برگزیده. خیاره. گل چین. (یادداشت مؤلف).
- یکه چین کردن، دست چین کردن. خیاره کردن. گل چین کردن. برگزیدن میوه گاه چیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
عسل چیننده. آنکه عسلهای ساخته شده را برمیدارد: خافه، جبۀ چرمین عسل چینان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ لِ)
دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج. سکنۀ آن 300 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است. این ده در دو محل بفاصله یک کیلومتر واقع است و بنام بله زین بالا و پائین شهرت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، بادخورک، که پرنده ایست. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بادخورک شود، بابونه. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ)
دهی از دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع است و 356 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان خان میرزا بخش اردکان شهرستان شهرکرد. دارای 150 تن سکنه و آب آن از چشمه و قنات است. محصول آن غلات، سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
سلسله ای از پادشاهان چین که از 221 قبل از میلاد تا 207 قبل از میلاد حکمفرمائی کرد، این سلسله از مردمی به نام چین نام گرفته است که در 318 قبل از میلاد از شمال غربی چین به دشت ثروتمند سچوان سرازیر شدند، چین ها پس از تجزیۀ دولت چو قدرت یافتند و در حکومت چین نظامی برقرار کردند، که تا این اواخر بجا ماند، مؤسس و اولین امپراطور سلسله چنک نام داشت که پس از تأسیس سلطنت خود را شی هوانگ تی (نخستین امپراطور) خواند، وی قلمرو خود را از دیوار بزرگ چین (که به امر وی برای جلوگیری از هونهای مهاجم ساخته شد) تا نواحی فوکین، کوانگستونگ، کدانسی، و تونکن بسط داد، و بوسیلۀ حفر ترعه ای، حمل و نقل بین یانگ تسه و هوانگ هو (رود زرد) را عملی ساخت، به منظور ایجاد فرهنگی متحدالشکل، سازمان حکومتی هرمی شکلی بوجود آورد، که تا قرن 20 میلادی دوام یافت، نظام ملوک الطوایفی عهد چو را منسوخ کرد، و چین را به صورت مملکت واحد متمرکزی درآورد، و در عهد وی قسمتی از آثار قدیم چینی را (جز آثار علمی) سوزانیدند، تا از افکار ملوک الطوایفی گذشته اثری باقی نماند، شی هوانگ تی در 210 قبل از میلاد درگذشت، و پسر نالایق وی پس از سه سال سلطنت، تاج و تخت را از دست داد، و سلسلۀ چین برافتاد، احتمالاً نام ’چین’ از اسم این سلسله گرفته شده است، (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لته چین
تصویر لته چین
کسی که لته و ژنده را از کوچه ها و راهها بردارد ژنده چین
فرهنگ لغت هوشیار
داره دهره آنکه علف چیند، ابزاریست مانند داس که به وسیله آن علف و یونجه را چینند، چیدن علف. یا موسم علف چین. فصل چیدن علف، قسمتی از زمین سراشیب بین دو بخش زمین زراعتی یا قابل زرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن چین
تصویر سخن چین
نمام، دو بهمزن
فرهنگ لغت هوشیار
بقیه میوه که در آخر فصل میوه در شاخه های درخت بجا مانده باشد پساچین، میوه ای که از درخت چینند و در سبد نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
پلویی که در میان آن قطعات بزرگ گوشت نهاده و پخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
((تَ))
خوارکی از پلو که در میان آن تکه های بزرگ گوشت یا مرغ نهاده و پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخن چین
تصویر سخن چین
خبربر، جاسوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخن چین
تصویر سخن چین
جاسوس
فرهنگ واژه فارسی سره
خبرآور، خبرکش، دوبه هم زن، غماز، نمام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دزد یا پنبه چینی که غوزه های درشت پنبه را چیده و از چیدن غوزه
فرهنگ گویش مازندرانی
از آبادی های بزرگ و تاریخی عباس آباد، نام رودخانه ای در
فرهنگ گویش مازندرانی
دیواری سنگی با ملات و یا بدون ملات
فرهنگ گویش مازندرانی
چین سوم پنبه و دیگر محصولات کشاورزی
فرهنگ گویش مازندرانی